قانون نوشتاری بهم خورده است و به بحث های انتقادی مبدل شده ، متن به حواشی رفته ، دیگر نوشته های بلند بکار نمی آید خواننده های مطالب بلند تجدید نظر کرده اند به چه علت من نمی دانم؟ اکنون مقدمه ، پاورقی حرف اول و آخر را میزند . چکنم با دل به غارت رفته، تن به خاک افتاده، روح سرگردان و آواره ، دیگر مرید و مرادی برما نمانده است. نور دیده یِ من جایگزین پریشانی شده است . از نظر من همه جا تنگ و تاریک  و خاموش است . فاصله زیادی برای صفا در خانه ها مانده است  چراکه عیب کار فراوان، زبانها لال، گوشها کر  و دهان بسته است . در پرواز هم بسوی سیمرغ بسته است.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها